شنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۵۱ ب.ظ
✅ علت حمله چنگیزخان مغول به ایران
عبرتهای تاریخ 1️⃣
چنگیز در آغاز امر مطلقاً قصد حمله به بلاد اسلام نداشت و گویا میخواست فرمانروایی خود را به قسمتی از نواحی شرق آسیا محدود سازد و به همین جهت هنگامی که فرستادگان خوارزمشاه از خدمت او باز میگشتند به سلطان محمد پیام داد که «محمد خوارزمشاه را بگویید که من پادشاه آفتاب برآمدم و تو پادشاه آفتاب فرو شدن، میان ما عهد مودّت و محبت و صلح مستحکم باشد و از طرفین تجار و کاروانها بیایند و بروند و ظرایف و بضاعت که در ولایت من باشد، برِ تو آرند و آنِ بلاد تو همین حکم را دارد».
اگر مردم مدبّری در آن هنگام بر ایران حکومت میکردند، مسلماً از چنین اندیشه ای استفاده میبردند و جلو یک فاجعه هولناک تاریخی را میگرفتند. لیکن متاسفانه دولت فاسد خوارزمشاهی با امرا و سپاهیان غارتگرِ قتّال خود و همچنین با فسادی که در خاندان سلطنتی آتسز وجود داشت، شایسته درک چنین موقع دشوار و مهمی نبود و حتی با خامکاریهای خود چنگیز را وادار به حمله بر ممالکی که با آن همه خونریزی و غارت به چنگ آورده بود نمیکرد. و همان دستگاه است که خشم سرداری جبّار و بیابانی و خونریز و غارتگر و سفّاک را برانگیخت تا کرد آنچه کرد و شد آنچه شد!
میل چنگیز به ایجاد روابط تجاری میان ممالک خود و کشورهای ثروتمند اسلامی از اقدامات دیگر او از قبیل امن کردن راهها و گماشتن قرق چی در آنها و پذیرفتن بازرگانان اسلامی و خریداری اجناس آنها به بهای کافی و فرستادن هیاتی برای عقد معاهده دوستی نزد خوارزمشاه به نیکی برمیآید. گویا بعداز عقد این معاهده در سال 615 بود که چنگیز تحف و هدایایی برای سلطان محمد، و بازرگانانی با اموال فراوان به طرف ممالک اسلامی گسیل کرد.
قاضى منهاج سراج در باره ارسال هدایاى چنگیزی و اعزام قافلهی عظیم تجاری بجانب ممالک اسلامی گوید: «در میان تحف و هدایا که به نزدیک سلطان محمد خوارزمشاه فرستاد یک قطعه زر صامت بود چندانچه ( به اندازه ) گردن شتری و پانصد شتر از زر و نقره و حریر و قز خطایی و ترغو و قندز و سمور و ابریشم و ظرایف چین و طمغاج با بازرگانان خود روان کرد و بر بیشتر آن شتران زر و نقره بار بود. چون به اُترار وصول شد قدّر خانِ اُترار (یعنی امیر اُترار که در این هنگام اینالجق معروف به غایرخان از خویشاوندان مادری سلطان محمد خوارزمشاه بود) غدر کرد و از محمد خوارزمشاه اجازت خواست و جملهی تجار و آیندگان و رُسُل را به طمع آن زر و نقره به قتل رسانید، چنانکه هیچیک از آنان خلاص نیافتند الّا یک شتربان که در حمام بود، در آنوقت از راه گلخن خود را برون انداخت و در محافظت خود حیل انگیخت و از راه بیابان ببلاد چین و طمغاج باز رفت و چنگیزخان را از کیفیت آن غدر اعلام داد».
بعد از این واقعه باز چنگیز از حمله خودداری کرد و به اعزام هیاتی به دربار خوارزمشاه و مطالبه غایرخان و جبران خسارت بسنده نمود، لیکن پادشاه مغرور و خام اندیش خوارزم آن فرستادگان را نیز کشت و در انتظار بلا نشست!
چنگیز پس از آنکه از بیاعتنایی خوارزمشاه اطمینان یافت، تمام قوای خود را با ساز و برگ فراوان و پیش بینی کامل آماده حمله به ممالک او کرد و در اواخر سال 616 هجرى به اترار یعنى همانجا که محل تاراج و کشتار قافلهی تجاری او بود، رسید. منهاج سراج شماره سپاهیان مغول را در این حمله به هشتصدهزار تن بالغ میداند که با هشتصد علم حرکت میکردند و از همه قبایل و ممالک مطیع خان مغول فراهم آمده بودند. محققان جدید شماره این سپاهیان را از دویست هزار تن متجاوز ندانسته اند. و بر فرض صحت هر یک از این دو روایت اگر حکومت درستی برسر کار میبود، پیشگیری از چنگیز با آنهمه سپاه و ساز و برگ و وسیله که در ایران وجود داشت آسان مینمود، لیکن پادشاه خوارزم از اندیشهی ناصواب سرداران خود که به تفرقهی سپاه و جنگهای تدافعی عقیده داشتند، پیروی کرد و هر دسته از سپاهیان فراوان خود را در شهری گذارد و خود با سپاهیان مغول روبرو ناشده راه گریز پیش گرفت. در اینجا همان عمل تکرار شد که در حملهی عرب روی داده بود، یعنی فرار فرمانروای ایران از برابر حملهی بیگانگان بی آنکه خود با آنان مقابله ای کرده باشد.
قوای چنگیز بعد از محاصره اترار بسرعت شهرهای کنار جیحون و بلاد کوچک دیگر اطراف را تسخیر و غالب آنها را قتل عام و با خاک یکسان کرد و خود او بخارا را در همان سال ویران ساخت، از جملهی گریختگان آن شهر یکی به خراسان رسید، از او کیفیت واقعه را پرسیدند، گفت: «آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند!».
📗 تاریخ ادبیات در ایران / جلد 3.1
📝 ذبیح الله صفا
📗 طبقات ناصری / ج 2 طبقه 23
📝 قاضی منهاج سراج
⬅️#تاریخ