راویان

امانت در نقل ، صداقت در قول

راویان

امانت در نقل ، صداقت در قول

راویان ، وبلاگ متفاوت ، مجالى براى اندیشیدن
مجموعه اى از ؛
روایات ، حکایات ، خاطرات ، داستان ، شعر ، هنر ، طنز ، و .....
فرهنگ ، هنر ، سیاست ،

راویان : " امانت در نقل و صداقت در قول "
محدثى مستند...
گر ترا این حدیث روشن نیست
عهده بر رواى است بر من نیست
" نظامى "

💢 راویان هیچ متن و نوشته‌اى را بدون ذکر سند و منبع اثر منتشر نمی‌کند.
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

يكشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۴۱ ب.ظ

✅ آیا کبک ها سر زیر برف می‌کنند؟


بسیاری از ایرانیان بر این باورند که کبک ها برای آن که کسی آن ها را نبیند سرشان را زیر برف فرو می‌کنند و به همین علت هم ضرب المثل " مثل کبک سرش را زیر برف فرو می‌کند " را برای کسانی به کار می‌برند که چون ایرادات خود را نمی‌بینند، فکر می‌کنند دیگران هم  ایرادی در آنان نمی‌بینند؟

 

 در میان مردم ما این گونه شهرت یافته است که در فصل زمستان و هنگامی که زمین پوشیده از برف است، کبک ها به محض آن که در محاصره ی شکارچیان قرار می‌گیرند، فوراً سر خود را در برف فرو می‌کنند تا شکارچیان را نبینند و گمان می‌کنند چون خودشان شکارچیان را نمی‌بینند، پس شکارچیان هم آن ها را نمی‌بینند. زکریای قزوینی در کتاب عجایب المخلوقات، برگ ۴۴١ می‌نویسد « چون صیادان قصد او کنند سر را در زیر برف پنهان کند و چندان پندارد که صیاد او را ندیده و نبیند».

لیکن این گمان درباره ی کبک که به شکلی در ذهن عامه و حتا شاعران و نویسندگان ما وجود دارد و ضرب المثلی هم برای آن ساخته اند، به کلی نادرست و باطل است، زیرا کبک آن شعور را ندارد که دست به حیله و تزویر بزند و حقیقت مطلب چیز دیگری است :

در گذشته هنگامی که برف می‌بارید شکارچیان به مناطقی می‌رفتند که کبک زیاد داشت و از چهار سو آن ها را محاصره می‌کردند و در سکوت کامل و آرام به سمت آن ها حرکت می‌کردند و هنگامی که کاملاً به آن ها نزدیک می‌شدند آن ها را وحشت زده کرده و به هوا می‌پراندند تا در هوا بزنند.

از ویژگی های کبک این است که هنگام احساس خطر با وحشت از جای خود به هوا می‌پرد و چند متر آن طرف تر دوباره به زمین فرود می‌آید. پیداست که چون زمین پوشیده از برف است، این پرنده ی زیبا به علت سرعت فرود آمدن، گاهی سر و گردن و گاه حتا همه ی اعضای بدنش در برف فرو می‌رود، به گونه ای که تنها دم و دو پایش بیرون از برف باقی می‌ماند و بدین ترتیب قدرت خارج شدن از برف و پرواز دوباره از او گرفته می‌شود. در همان هنگام هم شکارچیان سر می‌رسیدند و آن ها را که سر در برف داشتند زنده زنده با دست می‌گرفتند. 

بدین ترتیب بوده است که بسیاری فکر کرده اند که کبک ها دست به حیله زده و به خیال خود، خود را پنهان ساخته اند. باید گفت که همین امروز نیز در بسیاری از روستاهای کوهستانی هنگامی که کبک ها در فصل سرما و برف در جستجوی غذا و دانه به طور گروهی حرکت می‌کنند روستاییان با پرتاب سنگ آن ها را وحشت زده کرده و می‌پرانند و کبک ها به همان ترتیبی که شرح داده شد پرواز می‌کنند و چند صد متر دورتر فرود آمده و گیر کرده در برف به دست روستاییان می‌افتند.


📗 ریشه تاریخی امثال و حکم / جلد 2 ص 954

📝 مهدی پرتوی آملی

⬅️#ضرب_المثل


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۷:۴۱
راویان
يكشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۳۴ ب.ظ

✅ شمشیر و قلم


در ایام ملوک ماضى و سلاطین غابر، میان دبیرى و امیرى در نشستن منازعت افتاد، امیر گفت من زیر دست تو ننشینم از آنکه پادشاه مرا بیش حاجت است که بشما، و ولایت به شمشیر ستانده‌اند نه به قلم.
دبیر گفت: ما را بشما فضیلت است به چهار چیز. صاحب خبر آن ماجرا را بسمع سلطان رسانید، سلطان ایشانرا پیش خواند و دبیر را گفت که اصحاب سیف را بر ارباب قلم ترجیح است بدانچه اصحاب قلم خدمتگاران اصحاب سیف باشند و تو ارباب قلم را ترجیح می‌نهى بر اصحاب سیف، پس فضائل تقریر کن.
دبیر گفت: پادشاه در دولت و سلطنت باقى باد، شمشیر براى دشمنان باشد نه براى دوستان، و قلم هم براى نفع دوستان بکار آید و هم براى دفع دشمنان، و دیگر اصحاب سیف بسیار بر خداوندان خود خروج کرده‌اند، و ملک دارى مر ایشان را بر طغیان و عصیان باعث . و از اهل قلم هرگز مثل این حرکت صادر نشده، پس معلوم شد که اهل قلم ارباب وفا اند و اصحاب شمشیر ازین عارى و باطلند. و دیگر آنست که اصحاب قلم خزانهٔ دخل ملوک باشند و اصحاب شمشیر محل خرج و تا جمع نشود خرج نتوان کردن، پس به همه حال محل دخل عزیزتر باشد از محل خرج . و چهارم آنکه ارباب شمشیر جنگ دانند اما راى صائب ندارند، قهر خصمان و دفع متعدیان بر رأى صواب بیش از آن توان کرد که به مجرد قوت و شوکت .
پادشاه این فصل بشنید و بپسندید و دبیر را تشریف فرمود و امیر را دلخوش کرد و باز گردانید.

📗 جوامع الحکایات
📝 سدیدالدین محمدعوفى
⬅️ حکایات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۳۴
راویان
شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۴۷ ب.ظ

✳️ خرید کردن


خرید کردن شکلی از لذت‌های زندگی‌ست. کسی هست که این را نداند؟ خیر. نه تنها فعل خرید کردن، بلکه فکر خرید هم لذت‌بخش است. وقتی از خرید حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟ از تاج طلا یا محصول جدید کارخانه‌ی رنو؟ خیر. برای من خرید سوپرمارکتی هم جذاب است. دوست دارم غلت بزنم لای شیشه‌های زیتون و خیارشور و بسته‌های پودر. دوست دارم جعفری‌ها را بو بکشم و قیافه‌ی لوبیا چیتی‌ها و چشم بلبلی‌‌ها را تماشا کنم و بگویم کدام شادتر و سرحال‌تر است. دوست دارم اسم همه دستمال کاغذی‌ها را بخوانم و هر بار به کارخانه قبلی خیانت کنم و بسته‌ای جدید را به خانه ببرم. دوست دارم ادویه‌های صف بسته را حاضر غایب کنم تا فلفل قرمز و دارچین و پاپریکا حاضر بگویند و سماق و گلپر غایب باشند و برای نبودنشان آه بکشم. 
داستانم توی مغازه لباس فروشی هم همین است. دوست دارم ژاکت‌ها و شلوارها را مثل صفحه کتاب ورق بزنم و قضاوتشان کنم. دوست دارم همه لباس‌ها را ببینم و بگویم این چه خوب است و شبیه فلانی‌ست، یا این چه ضایع است و هاها شبیه فلانی‌ست. 
بله خرید یک بازی تمام عیار است و فروشنده‌ها در نقش نابودگران خوشی هستند. راستی چرا فروشنده‌ها اصرار دارند که بازی‌ دلچسب ما را به انجام وظیفه‌ای شکنجه‌مانند تبدیل کنند؟ 
تو با لبخندی بر لب و خیالاتی شیرین در سر، وارد فروشگاه می‌شوی و آنها همچون سونامی به سمتت می‌آیند و آن دو پرسش کذایی را به زبان می‌آورند: «دنبال چیز خاصی هستین؟ می‌تونم کمکتون کنم؟» جواب می‌دهی:«نه، فعلا دارم نگاه می‌کنم. اگه سوالی داشتم ازتون می‌پرسم.» و آنگاه سونامی نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود و تبدیل به سایه‌ات می‌شود. جوری می‌چسبد بهت و قدم به قدم تعقیبت می‌کند که نفس کم می‌آوری و فقط می‌خواهی از آن شکنجه‌گاه فرار کنی. گاهی می‌خواهم فریاد بزنم دست از سرم بردار، داری بازی‌ام را خراب می‌کنی. فریاد نمی‌زنم و بازی خراب می‌شود و بی هیچ خریدی، با دست‌های خالی و روحی ناراضی به خانه بر می‌گردم. 
فروشنده‌های عزیز، مشتری را به حال خودش بگذارید. نفسش را نگیرید. هم به نفع شماست و هم به نفع ما. ممنون.

📝 آنالی اکبری
⬅️ دل نوشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۴۷
راویان
سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۲۵ ب.ظ

✅ تئورى معروف


یه تئوری خیلی معروف می‌گه هر وقت یه کسی کشف کنه که جهان دقیقاً برای چی به وجود اومده و به چه دردی می‌خوره، این جهان در همون لحظه ناپدید می‌شه و جای خودش رو می‌ده به یه جهان نویی که از جهان قبلی پیچیده‌تر و عجیب‌ و غریب‌تره.

یه تئوری دیگه می‌گه که این اتفاق قبلاً افتاده!

📗 رستوران آخر جهان
📝 داگلاس آدامز / ترجمه : آرش سرکوهى
⬅️#ادبیات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۲۵
راویان