راویان

امانت در نقل ، صداقت در قول

راویان

امانت در نقل ، صداقت در قول

راویان ، وبلاگ متفاوت ، مجالى براى اندیشیدن
مجموعه اى از ؛
روایات ، حکایات ، خاطرات ، داستان ، شعر ، هنر ، طنز ، و .....
فرهنگ ، هنر ، سیاست ،

راویان : " امانت در نقل و صداقت در قول "
محدثى مستند...
گر ترا این حدیث روشن نیست
عهده بر رواى است بر من نیست
" نظامى "

💢 راویان هیچ متن و نوشته‌اى را بدون ذکر سند و منبع اثر منتشر نمی‌کند.
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خواجه نصیرالدین» ثبت شده است

جمعه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۰۹ ب.ظ

✅ تـدبیر...!


پس از فتح بغداد و بر چیدن خلافت پانصد ساله عباسیان که با توصیه و ملازمت خواجه نصیرالدین طوسى در تشجیع هلاکو خان انجام شد، سنیان و هوادران خلافت مى‌کوشیدند با استفاده از پایبندى مغولان به خرافات و عوامل جادویى، و با استناد به حدیثى از پیامبر که سنى‌ها نقل مى‌کنند" هیچکس خون خلفاء مرا بر زمین نمى‌ریزد الا اینکه از بهشت دور است" ، قداست خلیفه را پوششى براى حفظ جان او قرار دهند. هلاکو را مى‌ترساندند که اگر آسیبى به خلیفه برسد، زمین و زمان سیاه و آثار قیامت ظاهر خواهد شد.

پس خواجه به نزد سلطان رفت و گفت امر کن که ملازمان و مصاحبان خلیفه را در چادرى منزل داده و به قتل ایشان مبادرت کن، پس حکم جارى شد، خلیفه درحضور سلطان وخواجه ایستاده و خواجه تحریص در قتل خلیفـه داشـت بعـضی از علماء عامـه کـه در اردوی کیـوان شـکوه ھلاکـوخان منزل داشتند و مصاحبت مى‌کردند به ھلاکو خان معـروض داشـتند کـه خلیفه از سادات و از اھل بیت و خویشان پیغمبر ص است و مصلحت درقتل او نیست چه اگر کشته شود همانا زمین بلرزد و شکافته شود و لشگر را فرو برد وآسمان به سر زمین افتد و عذابها نازل شود خواجه فرمود که این ھا همه سخن ھای باطل است چه فرزند پیغمبر ص را کشتند و آسمان بر زمین نیامد و عذاب نازل نشد با آنکه آسمان و زمین به واسطۀ او برپای بود و برحق بود و بناحق خون او را ریختند و شھیدش ساختند و این خلیفه بر باطـل و ظـالم و غاصـب حقـوق اسـت در قتـل او عـذابى نـازل نخواھـد شـد پـس بـاز علمـاء عامـه در مقـام منـع برآمدند وھلاکوخان را نیز خوفى دردل به ظھور پیوست چون خواجه کار را بدین منوال دید فرمود که مى‌خواھی که خون او بر زمین ریخته نشود پس امر کن که او را در نمدی به پیچـند و او را با دست و بازو در همان بساط آنقـدر بمالند که در آنجا کارش تمام شود و خون او بر زمین ریخته نشود. ھلاکـو خـان را این سخن پسند آمد و گفت که بساط آوردند و او را درآنجا پیچـیدند و آنقدر مالش دادند که خلیفه مستعصم عباسى عمر خود را به علماء عامّه بخشید.  

📚منابع:
#جامع‌التواریخ / جلد 2 #رشید‌الدین_فضل‌الله_همدانى
#تاریخ_اجتماعى_ایران / جلد 2 #مرتضى_راوندى
#قصص_العلماء #محمد_تنکابنى
🗂#تاریخ

راویان را مى‌توانید با مطالب متنوع تر در تلگرام دنبال کنید.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۰۹
راویان
شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۴۶ ب.ظ

✅ گاو طوس

 
در شرح حال خواجه نصیرالدین طوسى آمده‌است: که او در مدت بیست سال کتابى تصنیف کرد در مدح اهل بیت پیامبر صلوات‌الله علیه، پس از آن کتاب به بغداد برد که بنظر خلیفه عباسى رساند. زمانى رسید که خلیفه با ابن حاجب در میان شط بغداد بتفرج و تماشا اشتغال داشتند. محقق طوسى کتاب رانزد خلیفه گذاشت، خلیفه آن را به ابن حاجب داد. چون نظر ابن حاجب ناصبى بمدایح آل اطهار پیغمبر صلوات‌الله علیهم افتاد، کتاب را به آب انداخت و گفت اعجبنى تلمه. یعنى خوش آمد مرا از بالا آمدن آب در وقتیکه این کتاب را به آب انداختم. پس از آنکه از آب بیرون آمدند، محقق طوسى را طلبیدند، ابن حاجب گفت آخوند اهل کجایى؟ گفت از اهل طوسم. ابن حاجب گفت از گاوان طوسى یا از خران طوس؟ خواجه فرمود: از گاوان طوسم. ابن حاجب گفت شاخ تو کجاست؟ خواجه گفت: شاخ من در طوس است مى‌روم و آنرا مى‌آورم. خواجه با نهایت ملال خاطر روى بدیار خویش نهاد. چون هلاکو خلیفه را کشت خواجه کس فرستاد ابن حاجب را حاضر ساختند و نزد سلطان و خواجه بردند. در پیش روى ایشان بایستاد، خواجه به ابن حاجب خطاب کرد که من با تو گفته بودم که من از گاوان طوسم و شاخ خود را مى‌آورم اکنون شاخ من این پادشاه است. 
 
🔻#پى‌نوشت : خواجه نصیرالدین وزیر و مشاور هلاکوخان مغول بود و نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژه‌اى داشت و در ترغیب و یارى وى در فتح بغداد و برچیدن خلافت پانصد ساله عباسیان نقش بسزایى داشت.
 
📗 امثال و حکم / جلد 3 ص 101
📝 على اکبر دهخدا
🗂 حکایات
 
از طریق لینک ذیل مطالب متنوع تر را در کانال تلگرام دنبال کنید.
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۵ ، ۲۱:۴۶
راویان