يكشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۳۴ ب.ظ
✅ شمشیر و قلم
در ایام ملوک ماضى و سلاطین غابر، میان دبیرى و امیرى در نشستن منازعت افتاد، امیر گفت من زیر دست تو ننشینم از آنکه پادشاه مرا بیش حاجت است که بشما، و ولایت به شمشیر ستاندهاند نه به قلم.
دبیر گفت: ما را بشما فضیلت است به چهار چیز. صاحب خبر آن ماجرا را بسمع سلطان رسانید، سلطان ایشانرا پیش خواند و دبیر را گفت که اصحاب سیف را بر ارباب قلم ترجیح است بدانچه اصحاب قلم خدمتگاران اصحاب سیف باشند و تو ارباب قلم را ترجیح مینهى بر اصحاب سیف، پس فضائل تقریر کن.
دبیر گفت: پادشاه در دولت و سلطنت باقى باد، شمشیر براى دشمنان باشد نه براى دوستان، و قلم هم براى نفع دوستان بکار آید و هم براى دفع دشمنان، و دیگر اصحاب سیف بسیار بر خداوندان خود خروج کردهاند، و ملک دارى مر ایشان را بر طغیان و عصیان باعث . و از اهل قلم هرگز مثل این حرکت صادر نشده، پس معلوم شد که اهل قلم ارباب وفا اند و اصحاب شمشیر ازین عارى و باطلند. و دیگر آنست که اصحاب قلم خزانهٔ دخل ملوک باشند و اصحاب شمشیر محل خرج و تا جمع نشود خرج نتوان کردن، پس به همه حال محل دخل عزیزتر باشد از محل خرج . و چهارم آنکه ارباب شمشیر جنگ دانند اما راى صائب ندارند، قهر خصمان و دفع متعدیان بر رأى صواب بیش از آن توان کرد که به مجرد قوت و شوکت .
پادشاه این فصل بشنید و بپسندید و دبیر را تشریف فرمود و امیر را دلخوش کرد و باز گردانید.
📗 جوامع الحکایات
📝 سدیدالدین محمدعوفى
⬅️ حکایات