جمعه, ۱۰ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۰۰ ب.ظ
✅ سرمای پیرزن یا سرمای پیرزن کش!
بَردالعجوز یا سرماى پیرزن. در این باره سخنان گونه گونى است. از آنها اینکه؛ در عرب پیرزن پیشگویى سالخورده اى بوده و قوم خود را از سرمایى خبر میداد که در روزهاى پایانى زمستان و آغاز بهار پیش خواهد آمد که چهارپایان را آسیب و گزند رساند. مردم به این سخن اعتنایى نکردند و امیدوار به فرا رسیدن بهار پشم گوسفندان را چیدند. چند روزى نگذشت که سرماى سختى افتاد و تمام کِشت و حیوانات شیرده را از میان برد. زان پس گفتند: این سرماى پیرزن است که همه را از آن بیم میداد.
بعضى نیز گفته اند: پیرزنى بود در جاهلیت که هشت پسر داشت، از آنها خواست که براى او شویى بگیرند و بدان پاى فشرد پسران با خود ساختند و به رایزنى پرداختند و گفتند: اگر او را بکشیم، از دست کسانش نیاساییم، پس بهتر که او را وادار کنیم که هشت شب بیرون از سراى به سر آرد- شبى از براى هر یک- پس پیش مادر آمده گفتند: اگر پندارى که تو جوانسال هستى هشت شب به صحرا شو. اگر چنین کنى، براى تو همسرى پیدا میکنیم، مادر پیمان بست که چنان کند. همان شب- که هنگام زمستان و سرماى گزنده بود- برهنه به صحرا شد. بامدادان درآمد و گفت:
ایها بنیّ اننی لناکحة / و ان أبیتم اننی لجامحة / هان علیکم ما لقیت البارحة
یعنى: کنون اى پسران من، خموش باشید که من شوى خواهم کرد و اگر شما خوددارى کنید من سرکشى خواهم کرد، شما آنچه را که من دوش دیدم آسان میپندارید.
پسران گفتندش، تو را گزیرى نیست از این که هفت شب دیگر چنین کنى. پس مادر چنان کرد و در هفتمین شب مرد. عرب سرماى هشت روز را به آن پیرزن نسبت میدهند و نامهاى آنها چنین است: الصّنّ، الصّنّبر. و الوبر، و آمر و مؤتمر و معلّل و مطفى الجمر و مکفئ الظعن.
📗 ثمارالقلوب / ابومنصور ثعالبی / ص 66
📝 ترجمه / رضا انزابى نژاد
📚 اصطلاحات / ضرب المثل