✅ خوشمزگی
مرحوم ضیاءالاطباء که از طبیبان قدیمی بود میگفت: تابستان بود و من در حیاط بیرونی روی نیمکتی نشسته بودم و بیماران مرد و زن همگی جمع بودند. بعضی روی نیمکت و بعضی روی زمین نشسته و یک یک پیش میآمدند. نبض آنها را میگرفتم و زبانشان را میدیدم و نسخهی ماقبل را از آنها میگرفتم و میدیدم و نسخهی دیگری مینوشتم. در این اثنا مرحوم حاج آخوند آمدند و همشیرهی کوچک شما را که مریض بود زیر عبا در بغل گرفته بودند و دورتر از همه در کنار نیمکتی نشستند. من تعارف کردم که حاج آخوند جلو بیایند و بچه را ببینم و معطل نشوند، ایشان قبول نکردند و گفتند: این بیماران پیش از من آمدهاند و من در نوبت خودم میآیم.
من مشغول معاینه و نسخه نوشتن برای بیماران گشتم. یکی از آن بیماران زنی بود یزدی و چون گفتم: نسخه سابق کو؟ گفت: نسخه را خوردم. گفتم: کاغذ را جوشاندی و خوردی؟ گفت: بلی. گفتم: حیف نان منی یک قران که شوهرت به تو میدهد. زنان دیگر پیکی زدند به خنده و من برای او مجدداً نسخهای نوشتم و به او فهماندم که دوایش را از عطاری بگیرد و بخورد نه خود نسخه را. تا آنکه بیماران همگی راه افتادند و در آخر همه مرحوم حاج آخوند آمدند و بچه را دیدم و نسخهای نوشتم، مقداری در حق من دعا کردند و پس از آن گفتند: میخواستم خدمت شما عرض کنم که آن کلمهای که به آن زن گفتید و زنهای دیگر بر او خندیدند، آن زن در میان بقیه شرمسار شد و خوب نبود. من ناگهان مانند کسی که از خواب بیدار گردد به خود آمدم و متوجه شدم که چه بسیار از این شوخیها که میکنیم و متلکها که میگوییم و به خیال خودمان خوشمزگی میکنیم و توجه نداریم که در روح طرف چه اثری دارد.
📗#فضیلتهای_فراموش_شده / ص141
📝#حسینعلی_راشد
⬅️#خاطرات
🔻#پىنوشت: حسینعلی راشد معروفترین خطیب رادیو قبل از پیروزی انقلاب بود، وی استاد دانشکده معارف اسلامی دانشگاه تهران بود و سخنرانیهای وی معمولاً قبل از خبر سراسری ساعت 14 و شبهای جمعه و دیگر مناسبتهای مذهبی پخش میشد. کتاب فضیلتهای فراموش شده شرح حال پدرش ملاعباس تربتی است. راشد در آبان 1359 در تهران درگذشت.