شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۴۶ ب.ظ
✅ گاو طوس
در شرح حال خواجه نصیرالدین طوسى آمدهاست: که او در مدت بیست سال کتابى تصنیف کرد در مدح اهل بیت پیامبر صلواتالله علیه، پس از آن کتاب به بغداد برد که بنظر خلیفه عباسى رساند. زمانى رسید که خلیفه با ابن حاجب در میان شط بغداد بتفرج و تماشا اشتغال داشتند. محقق طوسى کتاب رانزد خلیفه گذاشت، خلیفه آن را به ابن حاجب داد. چون نظر ابن حاجب ناصبى بمدایح آل اطهار پیغمبر صلواتالله علیهم افتاد، کتاب را به آب انداخت و گفت اعجبنى تلمه. یعنى خوش آمد مرا از بالا آمدن آب در وقتیکه این کتاب را به آب انداختم. پس از آنکه از آب بیرون آمدند، محقق طوسى را طلبیدند، ابن حاجب گفت آخوند اهل کجایى؟ گفت از اهل طوسم. ابن حاجب گفت از گاوان طوسى یا از خران طوس؟ خواجه فرمود: از گاوان طوسم. ابن حاجب گفت شاخ تو کجاست؟ خواجه گفت: شاخ من در طوس است مىروم و آنرا مىآورم. خواجه با نهایت ملال خاطر روى بدیار خویش نهاد. چون هلاکو خلیفه را کشت خواجه کس فرستاد ابن حاجب را حاضر ساختند و نزد سلطان و خواجه بردند. در پیش روى ایشان بایستاد، خواجه به ابن حاجب خطاب کرد که من با تو گفته بودم که من از گاوان طوسم و شاخ خود را مىآورم اکنون شاخ من این پادشاه است.
🔻#پىنوشت : خواجه نصیرالدین وزیر و مشاور هلاکوخان مغول بود و نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژهاى داشت و در ترغیب و یارى وى در فتح بغداد و برچیدن خلافت پانصد ساله عباسیان نقش بسزایى داشت.
📗 امثال و حکم / جلد 3 ص 101
📝 على اکبر دهخدا
🗂 حکایات
۹۵/۰۴/۲۶