جمعه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۳:۵۵ ب.ظ
💠 اى فرزند من
آن گه که همگان از ننگ سر فرو هشتهاند
و تو را گنهکار میخوانند
تو باید گردن افراشته داشته باشی
آن گه که همه تو را مورد انکار قرار میدهند
تو اعتماد به خویشتن را از کف ندهی،
و انکارشان را به هیچ انگاری
آن گه که بردباری جانت را رنجه میدارد
تو باز باید شکیبایی جویی
و به هرچه دروغ میشنوی
راست پاسخ گویی
آن گه که دلها از کینهی تو انباشتهاند،
تو دل به کینه نگشایی
آن گه که به شیرینی رؤیا پناه میبری
از درک تلخی و واقعیت باز نمانی
و اندیشه را با کردار توأم کنی
آن گه که با پیروزی و شکست روبرو گردی
یا کردار راستین تو را دگرگون نمایند
تا ابلهان را بفریبند
تو باید به این دو شیّاد یکسان بخندی
و تو بر ابروان گره نبندی
آن گه که حاصل عمرت را در لحظهای بر باد دهند
و تو باز قامت راست کنی و از نو بسازی
یا تمامی نیروی خویش را
در راه آرمانی به مخاطره افکنی و ببازی
اما این باخت را سرآغاز پیروزیهای دیگر پنداری
و هرگز شکوه نکنی
آن گه که عشق و ایمانت را بربایند
و تو باز به خویشتن ندا دهی که: هرگز نومید مشو
آن گه که حاکم شوی و فروتن مانی
یا محکوم گردی و توانا مانی
آن گه که دوست و دشمن در ارادهات تصرف نتوانند
و خرد و کلان در دیدهات یکسان آیند
و لحظههای تاریک امروز
نویدبخش فرداهای روشن باشند
آن گه ای پسر من
زمین و زمان از تو باید
و نام انسان، تو را شاید...
Rudyard Kipling, United Kingdom Poet
and novelist
📝 رودیار کپلینگ / ترجمه : آذر آریانپور
📘 پشت دیوارهای بلند / ص 201
⬅️ اشعار بدون مرز
۹۵/۱۲/۲۰