سه شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۰۳ ب.ظ
✅ شهری بدین بزرگی
ای راندگان تربت و ای خواندگان غربت، و طوّافان بلاد و صرّافان عباد، و ناقدان نیک و بد و خازنان علم و خرد، ببخشایید بر کسی که بی عزیمت روزه دار است و بی مصیبت سوگوار. بدان خدایی که خبایای سرایر در زوایای ضمایر بداند و معمیّات نامسطور در شب دَیجور بخواند، که این مقام اختیاری نیست و این مقال جز اضطراری نه. وقت باشد که شیر شرزه از مردار طعمه سازد و باز سپید از فضلات شکنبه بسازد.
این چه کوزه های رنگین و آخُرهای سنگین است؟ صدفی بدین شگرفی و در وی درّی نه، شهری بدین بزرگی و در وی حرّی نه. دستارهای نغز و کلّه های بی مغز، رخسارهای رنگین و دلهای سنگین.
آفرین بر شهری باد که معده در رستهی او به آرزو نرود و در بازار او خیانت ترازو نبود، اثقال او به مثقال برنکشند و عیار او به معیار نسنجند. دستها از بی کاستی، مکیال مقدّر است و زبانها از راستی معیار معیّر. شمرده میستانند و ناشمرده به سائل میرسانند، معدود میگیرند و نامعدود به عایل میدهند.
(آفرین بر شهری باد؛ خوشا بر چنین شهری که از گونه گونی و خوشمزگی میوه ها و خوراکیهای آن هیچکس، هرگز سیر نمیشود. در بازار آن خیانت و کاستی در ترازو و کم فروشی دیده نمیشود، متاع و کالاهای آن را- به جهت امانت فروشندگانش- هرگز دوباره نمیکشند و عیار طلای آن را -به جهت خالص بودنش- به محک نمیزنند و نمیسنجند. دست بازرگانان آن چنان پر و راست است که گویی به ترازو آن را کشیده اند و زبانها چنان به راستگویی عادت دارند گویی معیاریست که راستی ها را باید با آن بسنجند. چون میستانند، درست و شمرده و معدود میگیرند، اما به هنگام بخشش، بیشمار و نا معدود به خواهندگان و نیازمندان میبخشند.)
سرایر؛ رازها
معمیّات؛ سخنان پوشیده
دَیجور؛ شب بسیار تاریک
شرزه؛ خشمگین غرّنده
معیّر؛ آن که عیار زر وسیم را معین کند
مکیال؛ ابزار سنجش، ترازو
مکاید؛ نیرنگها و خدعه ها
مقدّر؛ وزن کننده
📗 مقامات حمیدی
📝 قاضی حمیدالدین بلخی
تصحیح : رضا انزابی نژاد
⬅️#فرهنگ
راویان را مىتوانید با مطالب متنوع تر در تلگرام دنبال کنید.
۹۵/۱۲/۱۷