❗️البته اینجا نه تنها برای ریاست سر و دست میشکنند!
بلکه به هزاران ..... متوسل میشوند!
🔹در خبر از پیامبر صلىالله علیه چنان است که هر که را روز قیامت حاضر کنند از کسانى که ایشان را بر خلق دستى و فرمانى بوده باشد دستهاى او بسته بود. اگر عادل بوده باشد عدلش دست او را گشاده کند و به بهشت رساند و اگر ظالم بود جورش همچنان بسته با غلها او را بدوزخ افکند. و هم در خبر است که روز قیامت هر که او را بر کسى فرمانى بوده باشد در این جهان بر خلق یا بر مقیمان سراى و بر زیردستان خویش او را بدان سؤال کنند و شبانى که گوسفندان نگاه داشته باشد جواب آن از او بخواهند.
گویند عبدالله بن عمر بوقت بیرون رفتن پدرش از دنیا، پرسید که اى پدر ترا کى بینم؟ گفت: بدان جهان. گفت: زودتر مىخواهم. گفت شب اول یا شب دوم یا شب سوم مرا در خواب بینى. دوازده سال برآمد که او را بخواب ندید. پس از دوازده سال بخواب دید. گفت یا پدر نگفته بودى که پس سه شب تو را بینم؟ گفت مشغول بودم، که در سواد بغداد پلى بیران شده بود و گماشتگان تیمار آبادان کردن آن نداشته بودند. گوسفندان بر آن مىگذشتند، گوسفندى را بر آن پل دست بسوراخى فرو شد و بشکست. تا اکنون جواب آن مىدادم.
📗 سیاست نامه ( سیرالملوک )
📝 خواجه نظام الملک
⬅️#حکایات
و در حدیث حسن از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است که: در بنی اسرائیل مردی بود و دو دختر داشت، ایشان را به دو مرد تزویج نمود که یکی از ایشان زارع بود و دیگری کوزه گر، پس چون اراده دیدن ایشان کرد، اول رفت به دیدن آن دختر که در خانه زارع بود و از او پرسید: چه حال داری؟ گفت: شوهر من زراعت بسیاری کرده است و اگر باران بیاید حال ما از همه بنی اسرائیل بهتر خواهد بود؛ چون از آنجا بیرون آمد به دیدن دختر دیگر رفت از او پرسید: چه حال داری؟ گفت: شوهر من کوزه بسیار ساخته است اگر باران نیاید و آنها ضایع نشود حال ما از جمیع بنی اسرائیل بهتر خواهد بود، پس بیرون آمد و عرض کرد: خداوندا! تو صلاح هر دو را بهتر میدانی پس آنچه برای ایشان خیر میدانی بعمل آور.
📗 حیوة القلوب / جلد 2 / باب 36
📝 محمدباقر مجلسی
⬅️#حکایات
ملا طاهری نایینی خوش طبع و لطیف خیال بود، چنانچه مسموع شد به یکی از خانه زادهای شـاه عبـاس ماضـی تعشـقی بـه همراه رسانیده، او را به حجره برد. این معنی به سمع مبارک شاه رسید، او را طلب داشـت. بـه هنگامی که به کنار بخاری نشسته بود، بعد از پرسش و جوابهـای نامسـموع آتشـکش سـرخ شده را برداشت فرمود که چون او را بوسیده خواهی بود به تلافی این را ببوس و آتشکش را بر لب و دهان او گذاشت بسوخت و به این ترتیب اعضای او را سـوخت. بـه التمـاس یکـی از خواص او را بخشید. غزلی که مطلعش این است از اوست که در این باب گفته : آنکه دایم هوس سوختن ما میکرد/کاش میآمد و از دور تماشا میکرد.
📗 تذکره نصرآبادی / ص 296
📝 محمدطاهر نصرآبادی
🎵 شعلهی عشق
آنکه دایم هوس سوختن ما میکرد
کاش میآمد و از دور تماشا میکرد
دوش در خرمن جانم زده بود آن آتش
که فلک از تف آن شعله محابا میکرد
این همان شعله عشقست که مصحف میسوخت
شیخ صنعان چو نگه بر رخ ترسا میکرد
نقد جان در عوض نیم نگه میدادم
چشم پر نازش اگر میل به سودا میکرد
نگهش دوش به من زهر هلاهل میداد
وز تلافی سخنش کار مسیحا میکرد
صبر عزت طلبم گفت مرو سوی وصال
شوق خواری طلبم لیک تقاضا میکرد
یوسف از نسل کسی بود که آشوب نداشت
عصمتش اینهمه آزار زلیخا میکرد
گفتمش عزت جاوید به خواری مفروش
بر سر کوی تو آن رفت که دل جا میکرد
این همان وادی عشقست که هر لحظه فلک
بهر مجنون ستم تازه مهیا میکرد
گر فلک دشمن ما گشت چه شد گو می باش
رفت آن روز که دل میل مدارا میکرد
جرات نوح برون برد زطوفان ؛ کشتی
جان نمیبرد گر اندیشه ز دریا میکرد
یاد ازآن روز که چون گرم نیازم میدید
ساقی حُسن مِی ناز به مینا میکرد
غمزه اش راه نظر بسته بر ارباب هَوَس
مدعی از پی او کوشش بیجا میکرد
شب به یک چشم زدن خون ملایک میریخت
گر به تعلیم غضب چشم به بالا میکرد
خصمی چرخ و جفای دو جهان
طاهری چون نگه گرم تمنا میکرد
#طاهری_نایینی / متوفی 1010