💠 پرنده ها را آزاد کنید
به چه حق مرغان آزاد را در قفس زندانی میکنید؟
به چه حق این نغمه گران آسمان را
از بیشه ها و چشمه ها و سپیده دم و ابر و باد دور میبرید
و سرمایهی زندگی را از این زندگان میدزدید؟
ای بشر!
راستی گمان داری خداوند
برای آن بدین موجودات ظریف بال و پر داده است
که تو پر و بالشان را بچینی؟
مگر بی این ستمگری خوشبخت نمیتوانی زیست؟
آخر این بیگناهان چه کرده اند
که باید عمر خویش را در زندان تو بگذرانند؟
از کجا معلوم که سرنوشت این زندانیان بیگناه
با سرنوشت ما درآمیخته نباشد؟
از کجا معلوم که آه پرندهای
که دست ستم ما او را از آشیان جدا میکند
و ظالمانه در دام اسارت میافکند،
به صورت فرمانروایان سفاک و ستمگر به سوی ما باز نگردد؟
آه !
که میداند که از رفتار ما در این جهان چه نتیجه حاصل میشود؟
و از این جنایاتی که ما با لب پر خنده انجام میدهیم
در چهار راه اسرار چه برمیخیزد؟
وقتی که این سبکبالان آسمان لاجوردین را
که برای پرواز در فضای لایتناهی آفریده شده اند
در پشت میله های قفس زندانی میکنید،
وقتی که شناگران زیبای دریای نیلگون آسمان را
به بند ستم میافکنید،
هیچ فکر میکنید که ممکن است روزی
نوک خونین آنها از میله های قفس بگذرد و به شما برسد؟
راستی، هیچ فکر میکنید
که هرجا اسیری از دست جور و ستم مینالد،
خداوند بدو مینگرد؟
برای خدا،
کلید کشتزارهای پهناور را به دست این زندانیان اسیر باز دهید.
بلبلان را آزاد کنید!
پرستوها را آزاد کنید!
به فکر قفسهایی که برای زینت به دیوارها آویخته اید باشید،
زیرا ترازوی نامریی جهان، دو کفه دارد.
از همین سیم های باریک و زرین قفس هاست
که باستیل های موحش ساخته میشود.
آزادی رهگذران بیآزار آسمان و چمن
و رودخانه و دریا را احترام گذارید.
آزادی این بیگناهان را مگیرید
تا سرنوشت دادگستر نیز آزادی شما را نگیرد.
اگر ما از جور ستمگران مینالیم،
برای آن است که خود ستمگریم.