جمعه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۰۹ ب.ظ
✅ تـدبیر...!
پس از فتح بغداد و بر چیدن خلافت پانصد ساله عباسیان که با توصیه و ملازمت خواجه نصیرالدین طوسى در تشجیع هلاکو خان انجام شد، سنیان و هوادران خلافت مىکوشیدند با استفاده از پایبندى مغولان به خرافات و عوامل جادویى، و با استناد به حدیثى از پیامبر که سنىها نقل مىکنند" هیچکس خون خلفاء مرا بر زمین نمىریزد الا اینکه از بهشت دور است" ، قداست خلیفه را پوششى براى حفظ جان او قرار دهند. هلاکو را مىترساندند که اگر آسیبى به خلیفه برسد، زمین و زمان سیاه و آثار قیامت ظاهر خواهد شد.
پس خواجه به نزد سلطان رفت و گفت امر کن که ملازمان و مصاحبان خلیفه را در چادرى منزل داده و به قتل ایشان مبادرت کن، پس حکم جارى شد، خلیفه درحضور سلطان وخواجه ایستاده و خواجه تحریص در قتل خلیفـه داشـت بعـضی از علماء عامـه کـه در اردوی کیـوان شـکوه ھلاکـوخان منزل داشتند و مصاحبت مىکردند به ھلاکو خان معـروض داشـتند کـه خلیفه از سادات و از اھل بیت و خویشان پیغمبر ص است و مصلحت درقتل او نیست چه اگر کشته شود همانا زمین بلرزد و شکافته شود و لشگر را فرو برد وآسمان به سر زمین افتد و عذابها نازل شود خواجه فرمود که این ھا همه سخن ھای باطل است چه فرزند پیغمبر ص را کشتند و آسمان بر زمین نیامد و عذاب نازل نشد با آنکه آسمان و زمین به واسطۀ او برپای بود و برحق بود و بناحق خون او را ریختند و شھیدش ساختند و این خلیفه بر باطـل و ظـالم و غاصـب حقـوق اسـت در قتـل او عـذابى نـازل نخواھـد شـد پـس بـاز علمـاء عامـه در مقـام منـع برآمدند وھلاکوخان را نیز خوفى دردل به ظھور پیوست چون خواجه کار را بدین منوال دید فرمود که مىخواھی که خون او بر زمین ریخته نشود پس امر کن که او را در نمدی به پیچـند و او را با دست و بازو در همان بساط آنقـدر بمالند که در آنجا کارش تمام شود و خون او بر زمین ریخته نشود. ھلاکـو خـان را این سخن پسند آمد و گفت که بساط آوردند و او را درآنجا پیچـیدند و آنقدر مالش دادند که خلیفه مستعصم عباسى عمر خود را به علماء عامّه بخشید.
📚منابع:
#جامعالتواریخ / جلد 2 #رشیدالدین_فضلالله_همدانى
#تاریخ_اجتماعى_ایران / جلد 2 #مرتضى_راوندى
#قصص_العلماء #محمد_تنکابنى
🗂#تاریخ
راویان را مىتوانید با مطالب متنوع تر در تلگرام دنبال کنید.