راویان

امانت در نقل ، صداقت در قول

راویان

امانت در نقل ، صداقت در قول

راویان ، وبلاگ متفاوت ، مجالى براى اندیشیدن
مجموعه اى از ؛
روایات ، حکایات ، خاطرات ، داستان ، شعر ، هنر ، طنز ، و .....
فرهنگ ، هنر ، سیاست ،

راویان : " امانت در نقل و صداقت در قول "
محدثى مستند...
گر ترا این حدیث روشن نیست
عهده بر رواى است بر من نیست
" نظامى "

💢 راویان هیچ متن و نوشته‌اى را بدون ذکر سند و منبع اثر منتشر نمی‌کند.
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۲۶ ب.ظ

✅ احوال‌پرسی


محمد بن سیرین مشهور به ابن سیرین فقیه، محدث و خوابگزار (معبر) بزرگ قرن اول و دوم هجری است . در بصره به دنیا آمد و در همان شهر به سال 110 ه.ق درگذشت. در تعبیر خواب، شهرت جهانی دارد و مادرش (صفیه ) کنیز ابوبکر بود. وی با بعضی آداب صوفیان، مثل پشمینه پوشی مخالف بود. 
ابن سیرین، کسی را گفت: چگونه ای؟ گفت: چگونه است حال کسی که 500 درهم بدهکار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟  
ابن سیرین به خانه خود رفت و 1000 درهم با خود آورد و به وی داد و گفت: پانصد درهم به طلبکار ده و باقی را خرج خانه کن، و لعنت بر من اگر پس از این حال کسی را بپرسم! گفتند: مجبور نبودی که قرض و خرج او را دهی . گفت: وقتی حال کسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره‌ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی .

📗 حکایت پارسایان
📝 رضا بابایى
🗂 حکایات

از طریق لینک ذیل مطالب متنوع تر را در کانال تلگرام دنبال کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۲۶
راویان
چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۶ ب.ظ

🎵 به خود آى...


نه مرادم، نه مریدم
نه کلامم، نه پیامم
نه سلامم، نه علیکم
نه سپیدم، نه سیاهم
نه چنانم که تو گویی، نه چنینم که تو خوانی
و نه آنگونه که گفتند و شنیدی و تو دانی
نه سمایم، نه زمینم
نه به زنجیر کسی بسته و
نه برده ی دینم
نه چنان چشمه آبم، نه سرابم
نه برای دل تنهایی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم
نه سفیرم، نه فرستاده پیرم
نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم، نه بهشتم
نه چنین بوده سرشتم

این سخن را من از امروز نه گفتم نه نوشتم ...
بلکه؛ از صبح ازل با قلم نور نوشتند:
 
حقیقت نه به رنگ است و نه بو
نه به های است و نه هو
نه به این است و نه او
نه به جام و نه سبو
گر به این نقطه رسیدی...
به تو آهسته و سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی جز من و تو نشنود این راز گهربار جهان:

آنچه گفتند و سرودند
تو آنی، خود تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی، تو همانی ...
که همه عمر به دنبال خودت، نعره زنانی و ندانی
و ندانی و ندانی
که تو آن نقطه ی عشقی و تو اسرار نهانی
همه جایی تو نه یک جا، همه پایی تو ...
نه یک پا
همه ای، با همه ای، بی همه ای، همهمه ای تو
تو سکوتی، تو خود باغ بهشتی، ملکوتی
تو به خود آمده از فلسفه ی چون و چرایی
به تو سوگند
گر این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی
در همه افلاک خدایی ...
نه که جزیی تو
نه چون آب در اندام سبویی، خود اویی

به خود آ
تا به در خانه ی متروکه‌ی هر عابد و زاهد
به گدایی ننشینی و
به جز روشنی و شعشعه ی پرتو خود هیچ نبینی و
گل وصل بچینی
به خود آی ...

#علی_حیدری / از مجموعه "بوی نور" ، انتشارات پژوهه 
#اشعار

🔻#پى‌نوشت: این شعر در فضاى مجازى به اشتباه به مولانا منتسب شده‌است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۲۳:۲۶
راویان
چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۲ ب.ظ

‼️ جعلیات


انتشار جعلیات در فضاى مجازى آن قدر گسترده و فراگیر است که نه تنها افراد عادى بلکه حتى انهایى که با ادبیات و شعر و کتابخوانى سرو کار دارند را نیز به شک و خطا مى اندازد . تأسف بارتر آنکه حتى در گروه ها و کانال‌ها و انجمن هاى تخصصى شعر نیز انتشار اشعار جعلى مشاهده مى شود و این همه نشان از وسعت بیسوادى در جامعه است، جامعه‌اى که با مدرک دانشگاهى بزک شده ، ولى با مطالعه و کتابخوانى بیگانه است و سرانه مطالعه آن در شبانه روز کمتر از دو دقیقه است . 
بیشترین آمار اشعار جعلى در فضاى مجازى منتسب به شاعران معروف مربوط به مولاناست .
شخصاً نزدیک صد شعر جعلى منتسب شده به مولانا در آرشیو جمع آورى نموده که مترصد آنم تا شاعر اصلى را یافته و سپس منتشر نمایم.
شعر فوق، بصورت کامل، معدود و بصورت تکه پاره و انتخاب بخش‌هایى از آن و حتى با تغییر برخى واژه ها ، بصورت وسیع در فضاى مجازى بنام مولانا انتشار یافته است ، کسانى که حتى نمى‌دانند قالب نیمایى از قالب‌هاى شعرى معاصر است و مولانا شعرى در قالب نیمایى ندارد! 

#جعلیات
#اشعار
#راویان

از طریق لینک ذیل مطالب متنوع تر را در کانال تلگرام دنبال کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۲۳:۱۲
راویان
چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۵۶ ب.ظ

✅ غَـشّ در معامله


غش به معناى فریب دادن و در کسب و کار و معامله به هر شکلى حرام است. پنهان کردن جنس پست‌تر در جنس برتر و مرغوب‌تر، پنهان کردن چیزی که مورد معامله نیست در کالای مورد معامله، مانند مخلوط کردن آب با شیر. نشان دادن وصف و ویژگی خوب در کالای مورد معامله؛ در حالی که واقعیت آن چیزی دیگر است، مانند پاشیدن آب بر سبزی برای تازه نشان دادن سبزی‌های کهنه و مانده. نشان دادن چیزی بر خلاف جنس و ماهیت آن، مانند آبکاری مس با نقره یا طلا تا خریدار آن را به عنوان نقره یا طلا بخرد. اعلام نکردن عیب کالا به خریدار در برخی موارد، مانند موردی که فروشنده می‌داند خریدار با اعتمادی که به وی دارد، بازگو نکردن عیب کالا توسط او را به منزله سلامت آن تلقی می‌کند؛ از این رو، کالا را نمی‌بیند و وارسی نمی‌کند تا از عیبش آگاهی یابد. در این صورت، اعلام نکردن عیب کالا توسط فروشنده با اعتماد خریدار به وی، غشّ محسوب می‌شود. 

متأسفانه برخی از انسان های سست ایمان، به نام کسب و کار و داد و ستد، به شکل های مختلف مردم را فریب می‌دهند و از راه نامشروع کیسه های خود را پر می‌کنند و خوش‌اند از اینکه مالی بر مالی انباشته اند. غافل از اینکه فاصله خود را با شرف و انسانیّت زیاد می‌کنند. اینان دزدانی نقابدارند که در پوشش کسب و کار خود را پنهان کرده‌اند و کالاى تقلبى را بنام برند اصلى می‌فروشند. حضرت علی(ع) فرمایند:

شَرُّ النّاسِ مَنْ یَغُشُّ النّاسَ
بدترین مردم کسی است که مردم را فریب دهد.
#امام_على ع

📗 کتاب المکاسب / جلد 1 ص 280
📗 منهاج الصالحین / جلد 2 ص 8
🗂 روایات



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۱۵:۵۶
راویان
چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۲۵ ب.ظ

✅ بهشت خصوصی


زمستان بود. جان می‌کندم در نیویورک نویسنده شوم. سه یا چهار روز بود لب به غذا نزده بودم. فرصتی پیش آمد تا بالاخره بگویم:"می‌خوام مقدار زیادی ذرت بو داده بخورم" و خدای من، مدت ها بود غذایی این همه به دهانم مزه نکرده بود. هر تکه از آن و هر دانه مثل یک قطعه استیک بود. آنها را می‌جویدم و راست می‌افتاد توی معده‌ام. معده‌ام می گفت:"متشکرم، متشکرم، متشکرم". مثل آنکه توی بهشت باشم همینطور قدم میزدم که سرو کله دو نفر پیدا شد، یکیشان به آن یکی گفت:"خدای بزرگ" طرف مقابل پرسید:" چه شده؟" اولی گفت:"آن یارو را دیدی که ذرت میخورد؟ وحشتناک بود!". بعد از آن حرف دیگر از خوردن ذرت ها لذت نبردم. به خودم گفتم:" منظورش از وحشتناک چه بود؟ من که توی بهشت سیر می‌کنم."*
گاهی به همین راحتی با یه کلمه، یه جمله، یه حالت چهره می‌تونیم مردم رو از بهشت خودشون بکشونیم بیرون و این واقعا بی رحمانه ترین کاره. سرمونو می‌کنیم تو زندگی یکی که اصلا به ما مربوط نیست، کاری با ما نداره و ازمون چیزی نپرسیده، نخواسته و ... دهنمونو باز می‌کنیم و از بهشت شخصیش می رونیمش!

*خاطره ای از چارلز بوکوفسکی از کتاب شاعری با یک پرنده آبی.

📗 شاعرى با یک پرنده ابى
📝 چارلز بوکوفسکى
🗂 خاطرات

از طریق لینک ذیل مطالب متنوع تر را در کانال تلگرام دنبال کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۱۴:۲۵
راویان
چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۱۳ ق.ظ

✅ انکار آخرت !!


گروهى از ابلهان، که ایشان را نه قوت آن است که کارها به بصیرت خود بشناسند و نه توفیق آن یابند که از شریعت قبول کنند، در کار آخرت متحیر باشند و شک بر ایشان غالب بُوَد. و باشد که چون شهوت غلبه گیرد و موافق طبع ایشان آن نماید که آخرت را انکار کنند، در باطن ایشان انکار پدید آید و شیطان این را تنزیه کند و پندارند که هر چه آمده‌است در صفت دوزخ براى هراس دادن آمده‌است و هر چه در بهشت گفته‌اند همه دروغ و عشوه است. بدین سبب به متابعت شهوت مشغول شوند و از ورزیدن شریعت باز ایستند، و در کسانى که شریعت ورزند به چشم حقارت نگرند و گویند که "ایشان در جوال‌اند و فریفته‌اند" .
و چنین احمق را کجا قوت آن باشد که وى را چنین اسرار به برهان معلوم توان کرد. پس وى را دعوت باید کرد تا مگر در یک سخنِ ظاهر تأمل کند، و با وى گویند: اگر چه ظن غالب تو آن است که این یکصدو بیست و چهارهزار پیغامبر و همه‌ى اولیاء و حکما غلط کردند و مغرور و فریفته بودند و تو با احمقى خویش این حال بدانستى، آخر ممکن نیست که این غلط تو را افتاده باشد ؟! و مغرور تویى که حقیقت آخرت بندانسته‌اى و عذاب روحانى را فهم نکرده‌اى، و وجه و مثال روحانیت از عالم محسوسات بندانسته‌اى ؟!

📗 کیمیاى سعادت / ص 113
📝 امام محمد غزالى
🗂 حکمت 

از طریق لینک ذیل مطالب متنوع تر را در کانال تلگرام دنبال کنید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۰۹:۱۳
راویان
چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۳۴ ق.ظ

✅ دهنـام


سلطـان محمـد خوارزم شـاه پادشـاه متصـلب و سـنی متعصبی بود، چون به سبزوار رسـید دسـتور قتل عام داد چون شـنیده بود اینان شیعیان متعصبی هسـتند بطوریکه به حکم مصـلحت هم حاضـر نیسـتند نام یکی از خلفاى سه گانه را بر خود نهنـد، گفت: سه روز مهلت می‌دهم، اگر یک تن همنام یکی از خلفا را تحویل دادید از حکم قتل عمومی صـرف نظر می‌کنم و گرنه اجراء خواهد شد. در آغاز خوشـحال شدنـد که از مـدت مهلت اسـتفاده می‌کننـد و چنـد نفر همنام خلفاء معرفی خواهند کرد، ولی چون وارد عمل شدند، دیدند هیچکس حاضر نیست نام عاریتی بر خود بگذارد، و مصلحت را که بر وفق تقیه جان بقیه را حفظ کند در شهر کسی را نجسـتند، به اطراف رفتند، قضاء را در یک فرسخی شهر، دهی بود. در تون حمام ده مردى را که از چشم کور و از گوش کر و از پا و دست شل و فلج بود، و خلاصه جسدى شبیه به ذوى الارواح دیدند، پیداکردند. به او پیشنهاد کردند که به حکم مصلحت براى چنـد دقیقه نزد پادشاه سـنی اقرار کنـد که نام وى عمر است یاعثمان یا ابوبکر ، نسـبت به دو اسم اول به هیچ قسم حاضـر نشـد ولی عاقبت به قبول اسم ابوبکر، تن در داد و راضـی شد که به نام، ابوبکر را بر خود ببندد و شهرى را از نابودى رهائی بخشد. تخته پاره‌اى آوردنـد و او را بر آن تخت انداخته ( و القینا علی کرسـیه جسدا ) با سـلام و صـلوات به حضور خوارزمشاه آمدند، چون آن منظره را دیـد بخندیـد و گفت جز این ابوبکرى نداشتیـد ؟ گفتنـد: پادشـاه جهـان بسـلامت بـاد آب و هواى سـبزوار جز این ابوبکر نـپرورد، و گوئی پرورش ابوبکر را هوائی دیگر بایـد!  اکنون آن ده موجود است و به نام دهنام معروف است.این داسـتان را مولوى در مثنوى آورده است، دوسـتان مولانـا این شـعر را به صورت مثـل می آورنـد.
سبزوار است این جهان کـج مـدار 
ما چو بوبکریم در وى خوار و زار  
کى بود بوبکر اندر سبزوار
یا کلوخ خشک اندر جویبار 

📗 گنجینه جواهر 
📝 مرتضى احمدیان
🗂 تاریخ / حکایات

از طریق لینک ذیل مطالب متنوع تر را در کانال تلگرام دنبال کنید.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۰۷:۳۴
راویان
سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۴۹ ب.ظ

✅ خانم! زیپتو نکش... هنوز کارم تموم نشده !!


یکی از رفقا که مدت زیادی نیست 
که به سمت استادی یکی از دانشگاههای تهران خودمون نائل اومده، نقل می‌کرد که ...

سر یکی از کلاس‌هایم توی دانشگاه، یه دختری بود که دو - سه جلسه اول ،
ده دقیقه مونده به تموم شدن کلاس، زیپ کوله اش رو می‌کشید و می گفت :
استاد ! خسته نباشید !!!
البته منم به شیوه همه استادهای دیگه به درس دادن ادامه می‌دادم و عین
خیالم نبود !
یه روز اواخر کلاس زیر چشمی می پاییدمش !
به محض این که دستش رفت سمت کوله ، گفتم :
خانوم !!! زیپتو نکش هنوز کارم تموم نشده !!!!!
کلاس از خنده  منفجر شد  ،
نتیجه این کار این بود که دیگه هیچ وقت سر کلاس بلبل زبونی نکرد!!!!
هیچ وقت هم توی دانشگاه دیگه با اون کوله ندیدمش !!!


🗂 طنز

از طریق لینک ذیل مطالب متنوع تر را در کانال تلگرام دنبال کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۲۱:۴۹
راویان
سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۲۱ ب.ظ

💠 راز


چه  با لباس در وان نشسته باشی و خیس 
به پیشنهاد هیچکاک برای همکاری در فیلم جدیدش فکر کنی،...
و چه چنگ در تشت، کهنه‌ی کرامت پسر هفتمت را بشویی
و ترانه ای که شوهرت می‌خواند را با عشق زمزمه کنی، 
باز حین خوابیدن ، چند دقیقه به سقف خیره خواهی شد...
بین زن و سقف رازی نگفته هست که هم سکینه می‌داند چیست...
هم کیم نوواک...هم برگمن !

📝 رسول ادهمی
🗂 دل‌نوشت

از طریق لینک ذیل مطالب متنوع تر را در کانال تلگرام دنبال کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۲۰:۲۱
راویان
سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۰۸ ب.ظ

✅ پیوند عشق

جوانی را می‌شناختم که خود را کشت. نمی‌دانم غم عشقی بی‌مقدار او را بر آن داشته بود که گلوله‌ای در دل خویش جای دهد یا به وسوسه‌ ای ادبی تسلیم شده و به انتحاری خودنمایانه دست زده بود، اما به یاد دارم که در این جلوه‌ فروشی غم انگیز نه شرف بلکه نکبت یافتم. در برابر این سرنوشت حقیر یاد مرگی به راستی مردانه در ذهنم بیدار می‌شد. مرگ باغبانی که در حال احتضار به من گفت: "می‌دانید... گاه هنگام بیل زدن عرق می‌ریختم. درد روماتیسم پایم را می‌آزرد. و به این زندگی بردگی ناسزا می‌گفتم. اما امروز دلم می‌خواهد بیل بزنم. تمام زمین را برگردانم. بیل زدن به چشمم چه زیباست. انسان هنگام بیل زدن چه آزاد است" ...قطعه زمینی را آباد می‌کرد چنانکه سیاره ای را. او با همه‌ی مزرعه‌ها و درختهای روی زمین به پیوند عشق وابسته بود. او شریف و جسور بود. زیرا به نام آدم‌ ها علیه مرگ می‌جنگید...

📗 زمین انسان‌ها
📝 آنتوان دو سنت اگزوپری/ ترجمه‌ سروش حبیبی/ نشر نیلوفر
🗂 ادبیات

از طریق لینک ذیل مطالب متنوع تر را در کانال تلگرام دنبال کنید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۷:۰۸
راویان