راویان

امانت در نقل ، صداقت در قول

راویان

امانت در نقل ، صداقت در قول

راویان ، وبلاگ متفاوت ، مجالى براى اندیشیدن
مجموعه اى از ؛
روایات ، حکایات ، خاطرات ، داستان ، شعر ، هنر ، طنز ، و .....
فرهنگ ، هنر ، سیاست ،

راویان : " امانت در نقل و صداقت در قول "
محدثى مستند...
گر ترا این حدیث روشن نیست
عهده بر رواى است بر من نیست
" نظامى "

💢 راویان هیچ متن و نوشته‌اى را بدون ذکر سند و منبع اثر منتشر نمی‌کند.
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهدى على میرزایی» ثبت شده است

جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۵۱ ب.ظ

✅ شیخ اشراق و دیرشدگى ازدواج کیانا


دیگر رو شده بود که غرض از روزه گرفتن و سفره انداختن و زیارت رفتن خاله عفت، دیرشدگی ازدواج کیاناست؛ مساله‌ای ساده که داشت بسیار بغرنج و ماورایی می‌شد؛ کیانا زشت و تلخ و بداخلاق بود و بعداز سی سال کسی حاضر به ازدواج بااو نبود. حتی قبولی با تأخیرش در دانشگاه هم بخت دختر را باز نکرد. غصه کیانا داشت خاله را از پا درمی‌آورد. روانی‌اش کرده بود. قرص می‌خورد. گریه می‌کرد. نذر می‌کرد و در خلوت برای فرید می‌نالید که بچه‌ام بدبخت می‌شود، هرگز شوهر پیدا نمی‌کند، می‌ترشد و تنها می‌ماند.
فرید می‌دید خاله‌اش واقعاً در سودای ازدواج کیانا در حال دیوانه شدن است. از طرفی با تمام اطمینانی که به گوناگونی طبیعت و تنوع سرشت آدمیان داشت، شک داشت آیا در این دنیای به این گوناگونی مردی یافت می‌شود که کیانا را تحمل کند یا نه؟ در همین روزگار که فرید به دل‌نگرانی خاله عفت فکر می‌کرد، در بوفه دانشگاه، کوهیار را دید. این کوهیار رسماً یک شاخ متحرک بود که به همه فرو می‌رفت؛ ستیزه جو، خود برتربین و پنجه کش.
فرید با خود اندیشید اگر این کوهیار الاغ داماد ما می‌شد چه اتفاقی می‌افتاد؟ این یک زاویه نگاه جدید و ابداعی بود که شب قبل آن را در کتابی خوانده بود. کتاب پیشنهاد داده بود مزخرف‌ترین آدم زندگی‌تان را تصور کنید و از خود بپرسید اگر او در نسبتی جدید و خوشایند با شما قرار بگیرد چه اتفاقی می‌افتد؟ کوهیار، نچسب و عصبی و بیمار بود. هیچ نسبتی با او خوشایند نبود. همیشه خودش را در رقابت با بقیه می‌دانست؛ حتی ممارست علوم عقلی نتوانسته بود نجاتش دهد، بس که گرفتار رذایل کلاسیک بود! اگر هزار سال پیش به دنیا آمده بود، یک مغول کشورگشا بود؛ بشدت به جهانگیری علاقه داشت و می‌گفت؛ روزی آوازه‌ام در جهان می‌پیچد. حسود بود؛ خصوصاً نسبت به فرید و روی هم رفته بد ذات! با این حال چهار تا کتاب خوانده بود یکی دو جا تدریس می‌کرد و پس فردا که دکترا می‌گرفت، می‌توانست ویترین خانواده خاله عفت هم باشد. برای کیانا هم خوب بود. از آن طرف زشتی و درشتی کیانا هم به افکار فلسفی او و تلاش علمی‌اش کمک می‌کرد. از قدیم گفته‌اند زن زشت، آدم را فیلسوف می‌کند. به اندازه کافی هم گیج می‌زد که با اندک کار حساب شده روی ذهنش بتوان نتیجه گرفت. جدای اینها اگر کوهیار با کیانا ازدواج می‌کرد، پرونده یک دعوای قدیمی شخصی بین فرید و کوهیار بسته می‌شد. کوهیار یکی از افتخارات خود را آن می‌دانست که هیچ زنی نمی‌تواند او را از پا درآورد و قدرت او در بی‌محلی به زنان و در عین حال فرمانروایی بر آنهاست. فرید با خودش فکر کرد بد نیست از این بد ذاتی و حسادت رفیقش انتقام بگیرد.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۵۱
راویان