سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۰۸ ب.ظ
✅ پیوند عشق
جوانی را میشناختم که خود را کشت. نمیدانم غم عشقی بیمقدار او را بر آن داشته بود که گلولهای در دل خویش جای دهد یا به وسوسه ای ادبی تسلیم شده و به انتحاری خودنمایانه دست زده بود، اما به یاد دارم که در این جلوه فروشی غم انگیز نه شرف بلکه نکبت یافتم. در برابر این سرنوشت حقیر یاد مرگی به راستی مردانه در ذهنم بیدار میشد. مرگ باغبانی که در حال احتضار به من گفت: "میدانید... گاه هنگام بیل زدن عرق میریختم. درد روماتیسم پایم را میآزرد. و به این زندگی بردگی ناسزا میگفتم. اما امروز دلم میخواهد بیل بزنم. تمام زمین را برگردانم. بیل زدن به چشمم چه زیباست. انسان هنگام بیل زدن چه آزاد است" ...قطعه زمینی را آباد میکرد چنانکه سیاره ای را. او با همهی مزرعهها و درختهای روی زمین به پیوند عشق وابسته بود. او شریف و جسور بود. زیرا به نام آدم ها علیه مرگ میجنگید...
📗 زمین انسانها
📝 آنتوان دو سنت اگزوپری/ ترجمه سروش حبیبی/ نشر نیلوفر
🗂 ادبیات